رمان «پل معلّق» اثر محمدرضا بایرامی یکی از آثار موفق در حوزه ی ادبیات داستانی (دفاع مقدس) است که از اقبال شایان توجهی برخوردار بوده است. تحلیل ساختار و بررسی ریخت شناسی این اثر به منظور ارایه ی الگوی ساختاری آن، یکی از ضروریات پژوهش در حوزه ی ادبیات پایداری است. با توجه به تناسبی که بین ویژگی های این رمان، با دیدگاه های پراپ وجود داشت، این جستار، ساختار روایت را بر اساس دیدگاه نظریه پرداز یاد شده مطالعه کرده است. پژوهش حاضر نشان می دهد که: 1.الگوی ریخت شناسی پراپ اگر چه برای حکایت های فولکلوریک بسیار مناسب است، با این حال در تحلیل رمان «پل معلق» نیز الگویی مفید و کارآمد است. 2.داستان های امروزی علیرغم این که محتوای متفاوت دارند، اما به طور نسبی از ساختار مشترکی الگو می گیرند3. مطابق با آنچه که پراپ مطرح کرده است از سی و یک خویشکاری پراپ حدود بیست و چهار خویشکاری در رمان «پل معلق» وجود دارد . 4.از هفت حوزه ی کنشی پراپ، شش کنشگر در داستان «پل معلّق» وجود دارد و قابل انطباق با نظر پراپ است.
متن کامل این مقاله در مجموعه مقالات یازدهمین همایش بین المللی انجمن ترویج زبان و ادب فارسی شهریور 1395 منتشر شده است.
زنان فلسطینی همان گونه که در عرصه های مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دوشادوش مردان این سرزمین حرکت کرده اند؛ در حوزه ی ادبی نیز حضور فعال داشته اند. ادبیات معاصر فلسطین به دلیل تأثیرپذیری از اوضاع و شرایط سیاسی این کشور توانسته است؛ آثار فراوانی در حوزه های مختلف به جای گذارد؛ اما بی گمان مضامین شعری این سرزمین در سایه ی ادبیات مقاومت شکل گرفته و به شدت از آن متأثر است.
فدوی طوقان (2003-1917م) از برجسته ترین شعرای معاصر فلسطین است که او را «خنساء فلسطین» می نامند. این وجه تسمیه به سبب سرودن چکامه های حماسی زیبا و پرسوز و گداز در رثای برادرش ابراهیم و دیگر شهدای جنبش مقاومت فلسطین است. فدوی در نزد شاعران صف اول فلسطین از منزلت والایی برخوردار است و همراه با «نازک الملائکه» و هم میهنش «سلمی الخضراءالجیوسی» از مشهورترین شاعران عرب به شمار می رود. فدوی طوقان از جمله شعرایی است که توانسته است در موضوعات گوناگون به سبک سنّتی و جدید شعر بسراید، زندگی شعری شاعر را می توان به دو دوره تقسیم کرد: دوره ی اول که شعر آن تأثیرپذیری از مکتب رمانتیسم است و بیشتر عاشقانه، احساسی و برخاسته از دردهای درون است، دوره ی دوم که به خاطر به وجود آمدن حوادث دردناک فلسطین شعر شاعر با موضوعات اجتماعی همراه می شود. فدوی به دلیل دگرگونی شرایط و توسعه طلبی صهیونیست ها بعد از جنگ 1967میلادی احساسات خصوصی خود را از خویش به وطن و احساسات ملی و از اندیشه فردی به اندیشه های اجتماعی سوق داد و در تمام سروده هایش از اشغال سرزمین نیاکان و قربانی شدن مردم بی دفاع و مقاومت دلیران و رشادت های آنان سخن گفته است .
از جمله آثار فدوی طوقان، مجموعه های مختلف شعری است که در آغاز به صورت جداگانه به چاپ رسیده و سپس در یک کتاب مستقل با عنوان «دیوان فدوی طوقان» چندین بار تجدید چاپ شده است. بار دیگر سروده های وی با عنوان «الاعمال الشعریه الکامله» توسط موسسه ی دارالعوده بیروت منتشر شده است.
ظلم و ستم از جمله مسائل سیاسی حاکم بر سرزمین فلسطین است. روح لطیف فدوی از این رفتار غیرانسانی سخت آزرده شده است، به همین دلیل در اشعار خود صحنه هایی از ظلم و ستم دشمنان صهیونیستی را بر هموطنان مظلوم خویش به تصویر می کشد و از این رفتار ظالمانه انتقاد می کند، به عنوان مثال، وی در شعر «القیودالغالیة»، ظلم و ستمی که از سوی دشمنان به وی و هموطنانش تحمیل شده است، به زنجیر محکمی تشبیه می کند که عشق و محبت آنان را دربند کرده است؛ ولی خطاب به دشمنانش متذکر می شود که هر چقدر هم ستم دشمنان بیش تر شود، باز هم نمی توانند عشق را از وجود آنان سلب کنند و جنب و جوش و انقلاب آنان علیه متخاصمان ادامه خواهد یافت و تا رسیدن به رهایی دست از قیام برنخواهند داشت.
القیُود الغالیة/ أضیق، أضیق بِأغلال حبی/ فَأمضی و تمضی مَعی ثورتی/ أحاول تحطیم تلک القیُود/ و یمضی لی خیالی.
(زنجیرهای گران/ زنجیرهای عشقم را فشار بده و تنگتر کن/ من می روم و جنبش های من با من در حرکت است/ سعی می کنم که این زنجیرها را پاره کنم/ و خیالم آزاد شود و برود. )
آزادیخواهی از جمله مسائل اجتماعی مهم مطرح شده در سروده های فدوی طوقان است. فدوی در طلب آزادی و نیل به آن، آنقدر بااراده است که حتی زیر رگبارهایی از گلوله و آتش با وجود همه ی زنجیرها و سیاهی ها از آزادیخواهی دلسرد نمی شود، شاعر به علت آگاهی از توطئه های استعمارگران در تلاش است؛ ضمن خنثی ساختن توطئه های دشمنان، رشته های مقاومت و پایداری را برای آزاد ساختن وطن در میان مبارزان هم میهنش تحکیم بخشد، به همین دلیل در اشعار خود فریاد آزادیخواهی بر می آورد و چنین می سراید:
و أظلُ رغم اللیل أقفو خطوها/ و أظلُ محمولاً علی مدّ الغضب/ أنا أناضل داعیا حُرّیَتی! حریتی! حریتی! / و یردد النهر المقدسُ و الجسور/ حریتی! حریتی! حریتی!
(بهرغم تاریکی ها در پی او گام بر می دارم/ و همواره سوار بر موج فریاد مبارزه می کنم/ و خواهان آزادی ام! آزادی ام! آزادی ام! / رود مقدس و پل ها می خوانند: / آزادی ام! آزادی ام! آزادی ام! )
نمونه هایی از سروده های فدوی طوقان
تدلّت عن الأفق أمّ الضیاء/ ملفّه باصفرارِ کَثیب/ و قَد لملمت عَن صُدور الهضاب/ و هام التلال ذیول الغُروب/ و جرّت خَطاها رویداً رویداً/ و أومت إلی شرفاتالمَغیب.../ و فی وَحشة اللیل، لَّیل المواجع/ لیَّل المواجد، لَّیل الهُموم/ و لِلریح ولولهة فی الشعابِ/ و لِلرعد جلجلة فی الغیومِ.../ هنالک، تحتِ الضبابِ السفّ / و الأرض غَرقی بِدفق المطرِ/ هنالک ضمّ (رقیّة) کَهف/ رَغیب عَمیق کَجرح القَدر/ تَدورُ به لفَحات الصقیع/ فیوشکَ یصطک حتی الصَّخر/ و تَجمد حتی عُروق الحیاة/ و یطفأ فیها الدَم المستعر/ (رقیه) یا قصهً مِن مآسی/ الحمی سطّرتها أکفّ/ و یا صورةُ مِن رسوم التشرّد/ و الذلَّ، و الصدعات الأخیر/ طغی القرَّ، فانطرحت هیکلاً/ شقی الظلال، شَقی الصُور!!
(از سوی افق نوری پوشیده از زردی و ناامیدی پیدا شد/ و از سینه کش بلندی ها و روی تپه ها دامنه های غروب را برچید/ و آرام آرام گام هایش را کشید و رو به بلندی غروب نهاد/ و در تنهایی شب، شب دردها، شب دلواپسی ها، شب غم ها/ باد در میان درّه ها زوزه می کشید و رعد و برق در میان ابرها می غرید/ آنجا زیر مه شوید، زمین پر از ریزش باران است و غاری فراخ چون زخم قضا و قدر، رقیه را در خود جای داده است/ سوز و سرمایی شدید در آن جریان دارد، نزدیک است، صخره ها بر اثر سرما به لرزه درآیند/ همه چیز حتی رگ های حیات خشک می شود و خون برافروخته فروکش می کند/ رقیه، ای داستانی از تراژدی سوزانی که دستان بیگانه آن را نگاشت/ و ای تصویر از نشانه های آوارگی، خفت و دردهای دیگر/ سرما از حد گذشت و رقیه با جسمی نگون سایه و نگون چهره برزمین افتاد. )
یَغرقنی فی لُجِّة الحنین/ و بِالحنین و الذکر/ أفرِغ یا صَغیرتی إلی الشّریط/ و یملأ المَکان صوتکَ الصَغیر: / (خُذونی إلی بیسانِ/ إلی ضیعتی الشِتائیه) / الله یا بیسان! / کانَت أرض هناکَ/ .../ و زقزقات ضَحکَ هناکَ .
(شوق بازگشت در خود غرقه ام می سازد/ و با شوق و خاطره به نوار کاست پناه می برم/ ای کودک من صدای تو در همه جا طنین انداز می شود: / (مرا به بیسان ببرید/ به خانهی زمستانی ام) / خداوندا ای بی سان! / آنجا زمینی داشتیم و قهقهه ی شادمانی. )
شهید چمران:
امام زمان (ع)، در میان ما حاضر است و در میان ما زندگی می کند.
او مار ا می بیند، ولی ما از دیدنش محروم هستیم.
این ماییم که قلب و روحمان از بار گناهان پوشیده شده
و قادر نیستیم وجود مبارکش را درک کنیم.
او از ما غیبت نکرده است؛ ماییم که از او غیبت کرده ایم.
شهید مرتضی آوینی:
بهار سر رسیده است و شقایق های وحشی و گل های سفید نوروز
سر از خاک بیرون آورده اند...
با بهاران روزی نو رسیده است و ما و نوروز همچنان چشم به راه روزگاری نو.
اکنون که جهان و جهانیان مرده اند،
آیا وقت آن نرسیده است که مسیحای موعود سر رسد
و زمین و زمینیان را زنده گرداند؟!
به یاد گلگون کفنان تپه ی بابا هادی در عملیات کربلای نه
به یاد سی و هفت سربازِ بی سر، که سر و جان خود را در راه مرام خود باختند...
به یاد کامل...
من در آن بیراه ، راهی دیده ام در شب دیجور، ماهی دیده ام
در جوار کربلا، در دشت خون دشتِ سرپُل، قتلگاهی دیده ام
******************
آن سپاهی گفت: این جا کربلاست کربلا در کربلا گویی، رواست
سی و هفت سربازِ بی سر، غرقِ خون چون شهِ لب تشنگان، سرها جداست
******************
آمدم، با مادرِ پیر آمدم از خودم، از دیگران، سیر آمدم
ناله و فریادِ تو، در کوه هاست شرمسارم که چنین دیر آمدم!
جبهه یعنی عرصه ی دلدادگی
یاد گل های بهاران زنده باد! یاد جنگ و شور و ایمان زنده باد!
یاد گلگون جامه های جبهه ها رهرروان راه قرآن زنده باد!
یاد مرغان طریق کوه قاف سالکان کوی عرفان زنده باد!
آن وفادارنِ پیمانِ الست آن وفا و عهد و پیمان زنده باد!
عشق ورزی با جمال لایزال گرمی بازارِ جانان زنده باد!
یاد شیدایانِ مستان وصال های و هوی جانفشانان زنده باد!
جبهه یعنی عرصه ی دلدادگی
این چنین عشق و چنین جان زنده باد!