گلشن رازِ شیخ محمود شبستری، مثنوی کوتاهی در شرح اصطلاحات و رموز صوفیان و یکی از کهن ترین شعرها از نوع خود است. به دلیل موجز بودن این اثر، شرح های متعدّدی ـ مخصوصاً در قرن نهم ـ بر آن نگاشته شده است که از آن میان مطالعه ی تطبیقی شرح «شاه داعی شیرازی»، به دلیل تقدّم زمانی و شرح «لاهیجی» به دلیل مقبولیّتی که از همان اوانِ تألیف کسب کرده است، وجهه ی همّت این جستار قرار گرفته است. شاه داعی، از پیروان شاه نعمت الله ولی، و لاهیجی از مریدان سید محمّد نوربخش بودند. در عین حال، عرفای مذکور (هر دو) به تبع مشایخ خود، از مروّجان و پیروان و بسط دهندگان عقیده ی محی الدّین بن عربی بوده اند. «نسایم گلشن» و «مفاتیح الإعجاز» از نظر ساختار (زبان شرح، ایجاز و اطناب استشهادات ) و محتوا ( میزان تأثیرپذیری از عقاید ابن عربی، تجربیّات عرفانی وغیر آن ها)باهم مشابهت ها و تفاوت هایی دارند. مطالعه در شروح یاد شده بیانگر آن است که شرح شمس الدّین لاهیجی به دلیل در برداشتنِ میراث عرفانی بسیاری از شعرای سلف، همراه نمودن شرح با تجربیّات عرفانی و ذوق شعری، ارائه ی تمهیدات و تمثیل های متعدّد برای تفهیم رموز عرفانی، بیش از شرح شاه داعی، موافقِ ذوق ارباب معرفت قرار گرفته است.
نکته: متن کامل این مقاله در مجموعه مقالات هفتمین همایش بین المللی انجمن ترویج زبان و ادب فارسی( برگزار شده در دانشگاه علامه طباطبایی ره) سال 1391 منتشر شده است.
ای بی خبر! دئمه که بو چرخون وفاسی وار
بیر ذرّه یؤخ وفاسی ولی چؤخ جفاسی وار
فانی دیوب جهانی، خداوند کردگار
«افٍّ لَکَ »، بویوردی خـردمند روزگار
لفظ مؤنّثیلـــه تاپوب بسکه اشتهار
بیر ساعتی اگر سنیلن اولسا باوقار،
شاد ائتمه قلبووی، دئمه یاخجی حیاسی وار
زینت وئروب، مزیّن اولار لاله زاریلن
باغ و بهار و گلشنِ زرّین نگاریلن
«المالُ والبَنـونیلـه»، یعنـی جلالیلن
پژمرده تئـز اولوب،سولار،آیات فانیلن
هانسی گولون، خزاندا عزیزیم صفاسی وار؟
گؤر بو جهاندا کیم لر عزیزیم ائدوب سکوت؟
فکر ایله، بیر فقیر و غنی گؤر اولوب ثبوت؟
یتموبدی سمعـووه مگر آیات عنکبوت؟
خالق جهانی فرض ائلیوب «اوهن البیوت»
چون تار عنکبوت دی آیا بقاسی وار؟
میعادی ائت قبول، چؤخ آختارما شهـرتی
ائت قلب دن کنـــار دخـــی بـو جهــــــالتی
قلبـــونده پایـــدار ائلـــه آیــــات رحمتـــی
کسب حـــلال ایلــه، قبــول ائت عبـــــادتی
ظلم ایله سون، مسـلّـم اذیّت جـزاسـی
وار
آچســـان اگر الـــون بو جهـــــاندا اذیّتــــه
فـوراً ملـک اونـی یازاجاقـــدور کتـــــابتــه
پرونده ایچـــره اؤلدی ذخیــــره قیــــــامتـه
گر توبــون اولسا دوشمیه جکسن ضــــلالته
بی تـوبه گئت، ولی دئمه دردیم دواسی وار
سـال یادووه ســـن آیـــه ی «مثقــــال
ذرّة»
« خیــراً یــره»،هامی اؤخویوبسوز حکایتنین
ائت توبه، خیر عمل ائله سون وارشفــاعتین
خیرین گؤررسن حشرده، چؤخ چؤخ جلالتین
ظلمــون اذیّتی،ولی خیـــرین صفـاسی وار
طغیــــان ائدوبدی نفسـون اگر،چؤخ نصوح وار
ائت رشتــه های توبه نی، قلبـــــــونده استـــوار
ایله عبـــادت، آغـــلاگینــــــان زار و دلفـــکار
«لا تقنطـــوا» دئیــوبدی خـداوند، رحمــی وار
یؤخ سنده شرم، خالقـون امّا حیاسی وار
بسکه« فقـد غفـرت» دئـوب حیّ لاینام
بوآیه نی تلاوت ائـدوب جمـله خاصّ وعام
آختـار وسیله تاپ، عمـلون خیر اؤلا تمام
چون« وابتغـوا الیه» دئیوب اؤلما چـؤخ عوام
مقصودی وار بو آیه ده بیـر مـدّعاسی وار
مقصودی سیّـد دو ســرا، ختـم انبیــا
بیـرده علی ولیّ خـدا، شـاه اوصیـا
بیر مقصدی، یانان قاپوسی، خیـرةُ النّسـاء
مسمـوم اولان یانان جـگری،یعنی مجتبی
بیرده حسین که، عرش خـداده عـزاسی وار
پنجم حسین دی که اؤلارین سیندی لشگری
کرببـلاده اؤلدی اؤنـــون نــورس اکبـری
حقّه فدا گتوردی عبـا ایچـــره اصغـری
اؤل شیرخوارون حالینه ، آغـلاتدی لشـگری
حلقین ده گوردولر که اؤنـون اؤخ یاراسی وار
بیــرده باخـاندا گؤردی اؤ سلطان کربلا
خوردا بالاسی ، اللرینی آچدی صاق صولا
آچدی ایکی گؤزون اؤ گؤزون آچمیـان بالا
دوتدی جهانی زلزله تا عرش کبـریا
اهل سماده ایندی ده، آه و نواسی وار
گؤردی اوچـوبدی روحی نئجه آغلادی حسین
قان لختـه سیله ، گؤزلرینی باغلادی حسین
ال اوسته اؤخلی اصغرینی ، سـاخلادی حسیـن
لای لای دیوب نئجــه اؤره گین داغلادی حسین
قتلگه ایچره، ایندی ده لای لای صداسی
وار
چکدی اؤخون قوجاقه اؤنی آلدی آغــلادی
اصغرآناسینی، یادینـا سالدی آغلادی
اوچ دفعـه تلّه جن یازیلوب گلدی آغلادی
اؤردا رباب ناله سینی، بیلدی آغلادی
گؤردی کنار خیمه ده، آغلار آناسی وار
ناچارگلدی قتلگهه، بیـرده شاه دین
دوردی شهید لر آراسیندا، اؤ دلغـمیـن
بیر بیر مخاطب ایله دی، باش سیـز بدنلرین
گه عـون و فضل و جعفــر و شهـزاده اکبـرین
گه قاسمی چاغیردی،که قاندان حنـاسی وار
گلــدی نـــوا و شیـونه عبّـاسی سسله دی
یانـــدی بلالی بیر غمـه،عبــّاسی سسله دی
اوز دوتدی نهــر علقمـه، عبّـاسی سسله دی
باخـدی اؤ قانلو پرچمـه، عبـّاسی سسله دی
بیر یاندا قانلو مشکیدی، قانلـو لـواسی
وار
باسدی اؤ وقت سینه یـــه، سـروِ صنــوبرین
گتـــدی کنـــار قتلگهـه، غنچـه ی تـــرین
اؤلدی پیـاده، قویـدی یره اؤخلـی اصغــرین
بیر قبـر قــازدی، دفن ائله دی ناز پــرورین
کیم دور حسین کیمی غم بی انتهـاسی وار؟
مختــاری یازموسان یئتیـروب دؤرده ساعتی
صبحـه یاخیندی، وار بو زمانــون شـرافتی
درد دلون دئ اصغــــره، ایستــه زیـارتی
باک ائتمه، حشـرده ائدر اصغـر شفاعتی
اصغـر اوشاقسادا، اؤنون عمده سخاسی وار
«زنده یاد: شیخ احمد مختاری»
علی مظلوم است یا حسین؟
علی اؤلنده اؤنا اهل کوفــه آغلادیـــلار
حسین اؤلنده اؤنی آت چاپوب آیاقلادیلار
علی اؤلنــــــــده اؤنا اهل کوفه دوتدیلا یاس
قرا علم گوتوروب هامی گئیدی قاره لباس
علی دئیوب هامی آغلاتدی کوفه داغ داشینی
نیه کول اوستونه بس قویدیلار،حسین باشینی؟
علی اؤلنده هامی کوفیـــان گئیــــوب قـــاره
حسینه بس نیـــه ویـــــــردی ساغالمیان یاره؟
تمام قــاره گئیـــــوب زینبیلن آغلادیــــلار
اؤ کربـــــلاده نیـــــه قولارینی باغلادیلار؟
علی اؤلنـــده باشا سپدی کوفه لی توپراق
حسین باشین نیه مطبخ سراده ائتـدی قوناق؟
علی اؤلنده هامی جاری ائتدی گــؤز یاشینی
نیه کول اوستونه بس قویدیلار حسین باشینی؟
علی اؤلنده هامی گئیدی قاره جـــامـه سینی
آپاردیلار نیه غـــارت حسین عمـامه سینی؟
از زنده یاد شیخ احمد مختاری
یکی از مهم ترین بحث ها و مقوله های عرفان اسلامی، بحث در رابطه با «انسان» و جایگاه وی در جهان هستی است. انسان در جهان بینی عرفانی محی الدین بن عربی،«کلمه ی فاصله ی جامعه» یعنی شکل تفصیل یافته و جامع و دربردارنده ی تمام هستی است. به تعبیر دیگر، انسان عالم کبیر و جهان، عالم صغیر است.
مطالعه در سروده های حافظ نشان می دهد که انسانِ دیوان حافظ، انسانی است که مقام اسطوره ای یافته و سمبل عشق و وفای به عهد است؛ همو که بر عهد الست پایبند مانده و بار امانتی را بر دوش کشیده است که کوه ها و آسمان ها از پذیرفتن آن ابا داشته اند.
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت با منِ راه نشین باده ی مستانه زدند
آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه ی فال به نام من دیوانه زدند
وقتی حافظ از «من راه نشین» و «من دیوانه» سخن می گوید، در حقیقت از انسان کاملی یاد می کند که به مرتبه ی عقلی فراتر از عقلِ مدّعیان، رسیده است؛ منِ راه نشینِ وی انسانی است که اهل ایمان و عمل است، اما اهل زهد و جمود فکری نیست. منیع الطبع است اما گران جان نیست. عاشق آزاده ای است که در شعله ی عشق چنان سوخته است که سراسر وجودش به رنگ معشوق در آمده است. به قول مولانا:
جنون عشق بِه از صد هزار گردن عقل که عقل دعوی سر کرد و عشق بیسر و پاست
هر آنک سر بُوَدَش بیم سر همش باشد حریف بیم نباشد هر آنک شیر وغاست
رود درونه ی سمّ الخیاط رشته ی عشق که سر ندارد و بیسر مجرّد و یکتاست
قلاوزی کُنَدَش سوزن و روان کُنَدَش که تا وصال ببخشد به پارهها که جداست
حدیث سوزن و رشته بِهِل که باریکست حدیث موسی جان کن که با ید بیضاست
حدیث قصّه ی آن بحر خوشدلیها گو که قطره قطره ی او مایه ی دو صد دریاست
چو کاسه بر سر بحری و بیخبر از بحر ببین ز موج تو را هر نفس چه گردش هاست
حافظ ضمن یادکرد از مقام و منزلت والای انسانی، با تأسف و تأثّر و لحنی حسرت بار، از گم شدن انسان و انسانیّت داد سخن می دهد:
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی! دل زتنهایی به جان آمد، خدا را همدمی!
آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
براستی حافظ از نظر عظمت اندیشه در تاریخ تفکر انسانی، یگانه، بی مانند و دارای غنای فکری مختصّ خود است. کسی است که در آن عصر پر التهاب اندیشه و هنر، شهری آرمانی را تصویر می کند: شهری خالی از دروغ و تزویر که انسان گل سرسبد آن باشد. زبان حافظ زبان دل و عشق و محبّت است و او خود نشانه ی تمام عیار انسانی عاشق؛ از این رو انسانی را که در اشعار خود به تصویر می کشد، عاشقی است آزاده، لبریز از شور و سرور که با گام های بلند اندیشه،اخلاق، صداقت و انسان دوستی و خیرخواهی، به جهانی برتر و شایسته تر قدم می گذارد. انسانی که وی معرّفی می کند، انسانی است آرمانی، فارغ از فساد های اجتماعی. انسان او در مسیر اخلاق، انعطاف و میانه روی حرکت می کند به دور از تعصبات مذهبی ، طبقه ای و ... . در قاموس او جایی برای اذیت و آزار، خودپرستی، ریا، کبر و نخوت وجود ندارد.
مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست
گفتمان مجموعهای از گزارههایی است که یک مفهوم کلی و مرکزی را در بر میگیرد و گفتمانکاوی عبارت است از شناخت روابط بین گزارههای گفتمانی که به طور کلی بر شرایط اجتماعی و محتوای ساختارها و واژهها اختصاص دارد (فرکلاف، 1387: 8). گفتمانکاوی رویکردی است که با ارزیابی سطوح گوناگون متن امکان دستیابی به درک و برداشتی جدید و عمیق از اثر را فراهم میسازد و قرائتی نو بر پایۀ زوایایِ پنهان و زیرین متن را ارائه میدهد که به تبع آن نگرش نسبت به جهان اثر گسترش مییابد.
گفتمانکاوی (Discourse Analysis) رویکردی بین رشتهای است که به مطالعۀ ساختارهای متون میپردازد و برای آن که چگونگیِ تکوین معنا را توضیح دهد ویژگیهای زبانی، اجتماعی و معنایی متون را بررسی میکند. این رهیافت برای مطالعات محتواکاوی زمینهسازی کرده و در بستر تحلیل خود به نحوۀ توزیع قدرت در ارتباطات، همچنین بررسی متن در بافت زبانی، اجتماعی و سیاسی توجه و تأکید دارد. نظریهپردازان معاصر این حوزه، بر این باورند که در محدودۀ گفتمان، الگوهایی همچون سازههای روایتی، توصیههای موضوعی و سرمشقهای معنایی و نشانگرهای زبانی پدید میآید که کلّیّت گفتمان را شکل میدهند. از این رو این نظریه از طریق تمرکز بر واژهها و واحدهای گفتمانی به توضیح واقعیّات، ذهنیات، ارزشها و امور خیالین میپردازد و بستر تحلیل همه جانبهای از نظام گفتمانی را فراهم میآورد (مکاریک،1390: 262ـ 260).
رویکرد گفتمانکاوی در صدد آشکارسازی از مفاهیم نهفتۀ متن است و به تحلیل زبانی متن، بررسی انسجام و معنای مرکزی متن پرداخته و به طور کلی همۀ عوامل شکل دهندۀ پیام را مورد کاوش قرار میدهد. در این رویکرد سه عامل 1ـ شناخت و اندیشه 2ـ عوامل تأثیرگذار در تعامل اجتماعی 3ـ کاربرد زبان، ابعاد اصلی تحلیل را تشکیل میدهند و وظیفه و هدف مطالعات گفتمانکاوی ارائۀ توصیف و تحلیلی یکپارچه از این سطوح گفتمان است (وندایک، 1387: 17).
در مطالعات گفتمان تفاوتهای نهادی بین متون مورد توجه قرار دارد و هر یک بر حسب ارتباط با حقیقت و ارزشمندی در بحث گفتمان تشخص یافتهاند «متون تاریخی به خاطر رابطهای که با حقیقت دارند تشخص مییابند زندگینامههای خودنوشت بر حسب اصالت فرضیشان در ربط با صدای مؤلفان تشخص مییابند و متون ادبی رابطۀ پیچیدهای هم با حقیقت هم با ارزشها دارند در یک سو متونی به حساب میآیند که حقیقتی را دربارۀ وضعیت انسان ارائه میدهند و در عین حال آن حقیقت را در درون فرم خیالی عرضه میکنند...» (میلز، 1382: 34) لازم به ذکر است که هدف از تجزیه و تحلیل متون بر پایۀ رویکرد گفتمانکاوی کشف معانی پیچیده و غیرعادی در متن نیست بلکه غالباً بر آشکارسازی ساختارهای پنهان متن تأکید و تمرکز میشود.
منابع
- فرکلاف، نورمن (1387)، تحلیل گفتمان انتقادی، ترجمۀ شعبانعلی بهرامپور، تهران: دفتر مطالعات و توسعۀ رسانهها.
- مکاریک، ایرناریما (1390)، دانشنامۀ نظریههای ادبی معاصر، ترجمۀ مهران مهاجر و محمد نبوی، چاپ چهارم،تهران: آگه.
- میلز، سارا (1382)، گفتمان، ترجمۀ فتاح محمدی، زنجان: هزارۀ سوم.
- وندایک، تئون (1387)، مطالعاتی در تحلیل گفتمان، ترجمۀ شعبانعلی بهرامپور، تهران: دفتر مطالعات و توسعۀ رسانهها.