هویّت انسانی در دو سنّت عرفانی (قبل از ابن عربی و بعد از ابن عربی)

عرفان اسلامی ـ ایرانی از آغاز شکل گیری تاکنون به لحاظ مبانی فکری، رویکرد، اهداف و مشرب های فکری تحوّلات گوناگونی به خود دیده است. تأمّل در دو سنّت اوّل و دوم عرفانی ـ که یکی از آغاز تا سده ی هفتم و دیگری از سده ی هفتم (ظهور ابن عربی) تا عصر حاضر را شامل می شود ـ و تفکّر در چگونگی تعامل قوّه ی نظری و عملی، جایگاه خطیر و هویّت واقعی انسان را  تبیین می کند. در این مقال سعی شده است آثاری از سنّت اوّل و دوم عرفانی (معرفت شناسی و هستی شناسی) با تأکید بر حدیقۀ الحقیقۀ سنایی و گلشن راز شیخ محمود شبستری مطالعه شود تا معلوم گردد که عرفا در آثار خود در طول سده های متمادی و با داشتن مشرب های فکری متفاوت، چه تصویری از انسان و منزلت واقعی او ترسیم کرده اند. حاصل سخن این که عارفان مسلمان در سنّت اوّل عرفانی؛ خودشناسی و معرفت نفس، پایبندی به دین و شریعت، دوری از شائبه های نفسانی و زدودن دل از تیرگی ها را، راه عروج معنوی سالک دانسته اند. در سنّت دوم عرفانی جایگاه انسان پیچیده تر و با عظمت تر از جایگاه وی در سنّت اوّل است. انسان (عالم صغیر) به تنهایی مظهر همه ی اسماء و صفات خداوند، عامل پیدایش و بقای عالَم و واسطه ی فیض رسانی به تمام مراتب و درجات هستی است؛ بدین سبب از جمله القاب انسان در این سنّت عرفانی«کلمه ی فاصله ی جامعه» است.


نکته: این مقاله در همایش بین المللی «انسان و هویّت های فراموش شده» (برگزار شده در دانشگاه پیام نور شبستر اسفند 93) به عنوان مقاله ی برتر همایش معرّفی و در مجموعه مقالات همایش منتشر شده است.

در هیچ مپیچ

مانده ام در پسِ هیچ

با سکوت لحظات

در پسِ مرگ و ممات

پشت ابرِ غم و آه

یک صدا می شنوم:

ای اسیر!

ای نگران!

خوب بنگر به جهان

تو مکن آه و فغان

زندگی همچو نگاه

زندگی صبح و پگاه

زندگی ذرّه ی راه

بگذر از قید جهان

لیک می گویَدَم او:

نیست دنیا همه هیچ

                      لیک در هیچ مپیچ


دلم آبستنِ غم

چشم دریای پُرآب

سینه از آه کباب

گفت:

دانم همه را

ولی افسوس که پایم بند است

چشمم آواره پیِ لبخند است

شادمانی شده چون خواب و سراب

نیست یک کس، تو به من گوی جواب:


چیست علّت که گُلِ عاطفه نیست؟

در دلِ هیچ کس از شادی و بزم سحری خاطره نیست

چیست علّت که ز هر کار و ز هر فکر و عمل

در دلِ هیچ کسی واهمه نیست؟

چیست علّت که شب و روز یکی است؟

چیست علّت که به سختی شده زیست؟

گو جوابم:

که چرا رنگ جهان تیره شده است؟

چشم هر عاقلی از وضع چنین خیره شده است

یا بگویم که چرا رنگ صفا نیست به دهر؟

یا که یکرنگی و صدق است شده بی بر و بهر


گر بخواهی که کنی راحت و آسوده معاش

یا به هر کار کنی بی غم و آسوده تلاش

همه گویند تو را:

بگذر از این حرف داداش!

شدم از فکرت این مسأله گیج

                                             که برادر! برو در هیچ مپیچ!



سخنی از جنس عارفانه ها


صفـــای خاطر پروانه ها کو؟           صدای گردش پیمانه ها کو؟

میان جمع انسان های غافل          هیاهوی صف دیوانه ها کو؟


من عاشق شیدای توأم، می دانی        در فکر  و تمنّــای  توأم، می دانی

راهم بنما به کوی خود، دستــم گیر          گم گشته و دروای توأم می دانی


جز یاد تو همــدمی نباشد ما را          با خواستنی، کسی نخواهد ما را

آن دوست اگر براند از درگهِ خود          بر کوی و درِ که می سپارد ما را؟


چشمم بنگر! کاو ز تو در فکر و خیال         دل را بنگر! به دل تمنّــای وصـــال

در عشق فقیری، تو مکن دعویِ عشق     اینها همه پندار و بسی فکر محال


نکته: «دروا» به معنی: سرگشته و حیران

گُلِ نوبهار طه

تو گلِ بهارِ مایی، به چمن بیا نگارا!     

که بهار مست گردد چو ببیند آن صفا را


تویی آفتاب حُسن و منم آن سیاهِ مطلق

نظری ز روشنی کن، که بیابم آن ضیا را


همه دردمند و رنجور، ز شبِ سیاه دیجور

تویی از شعاعِ آن نور، بپذیر این نوا را


گلِ نوبهار طه، پسرِ عزیزِ زهرا

برس از دیارِ غربت، کرمی نما خدا را!

فراست در متون تعلیمی صوفیّه

«فراست» یکی از کراماتی است که بیش از کرامات دیگر در کتب تعلیمی صوفیّه مورد بحث قرار گرفته است. علم روانشناسی نوین وجود این امر خارق عادت را به روش علمی به اثبات رسانده است. منشأ عرفان اسلامی قرآن و سنّت است. مصادیق فراست و مترادف آن (توسّم) در قرآن و نهج البلاغه و سپس در منابع صوفیانه، مانند: شرح التّعرف لمذهب التّصوّف، اللّمع فی التّصوّف، رساله ی قشیریّه، مصباح الهدایۃ و برخی دیگر از کتاب ها و تذکره ها، قابل مطالعه است. مطابق با منابع یاد شده انواع فراست عبارت است از: فراست مؤمنان، فراست موهوبی و فراست ارباب قلوب و از نظر تنوّع شامل: اِخبار از مغیبات، اِشراف بر ضمایر، خواندن اذهان، خبر از آینده، اِخبار از نامه های مکتوم و... است. با استناد به آیات و احادیث معتبر، صدق فراست از جانب عارفان در متون عرفانی مورد تأیید قرار گرفته و شدّت و ضعف این نیرو به میزان ایمان و تقوا، سلوک باطنی و میزان پرورش روحِ عارفان و اولیای الهی بستگی دارد.


نکته: این مقاله در مجلّه ی علمی و پژوهشی عرفان اسلامی منتشر شده است.