تو گلِ بهارِ مایی، به چمن بیا نگارا!
که بهار مست گردد چو ببیند آن صفا را
تویی آفتاب حُسن و منم آن سیاهِ مطلق
نظری ز روشنی کن، که بیابم آن ضیا را
همه دردمند و رنجور، ز شبِ سیاه دیجور
تویی از شعاعِ آن نور، بپذیر این نوا را
گلِ نوبهار طه، پسرِ عزیزِ زهرا
برس از دیارِ غربت، کرمی نما خدا را!
«فراست» یکی از کراماتی است که بیش از کرامات دیگر در کتب تعلیمی صوفیّه مورد بحث قرار گرفته است. علم روانشناسی نوین وجود این امر خارق عادت را به روش علمی به اثبات رسانده است. منشأ عرفان اسلامی قرآن و سنّت است. مصادیق فراست و مترادف آن (توسّم) در قرآن و نهج البلاغه و سپس در منابع صوفیانه، مانند: شرح التّعرف لمذهب التّصوّف، اللّمع فی التّصوّف، رساله ی قشیریّه، مصباح الهدایۃ و برخی دیگر از کتاب ها و تذکره ها، قابل مطالعه است. مطابق با منابع یاد شده انواع فراست عبارت است از: فراست مؤمنان، فراست موهوبی و فراست ارباب قلوب و از نظر تنوّع شامل: اِخبار از مغیبات، اِشراف بر ضمایر، خواندن اذهان، خبر از آینده، اِخبار از نامه های مکتوم و... است. با استناد به آیات و احادیث معتبر، صدق فراست از جانب عارفان در متون عرفانی مورد تأیید قرار گرفته و شدّت و ضعف این نیرو به میزان ایمان و تقوا، سلوک باطنی و میزان پرورش روحِ عارفان و اولیای الهی بستگی دارد.
نکته: این مقاله در مجلّه ی علمی و پژوهشی عرفان اسلامی منتشر شده است.
ای اورک لر آشناسی، یا علی امداده گل روحیمین سوز و نواسی، یا علی امداده گل
ای حقیقت مظهری، آیینه ی روی خدا دین و ایمانین صفاسی، یا علی امداده گل
هجـــر دردی چـــؤخ یاماندی یا علـی!
شیعــــه قلبی باغـــری قاندی یا علـی!
ایستیروک مهــــدیِ زهــــرا تئز گَلَه
گؤزلیروک بیر چؤخ زمان دی یاعلی!
ساعت زندگی ات را
به افق آدم های ارزان قیمت کوک نکن!!
یا خواب می مانی
یا عقب
هیچ مدرسه ای بالاتر از تجربه نیست...
افسوس که
شهریه ای گران دارد
عمر...
امروزه روایت و نظریههای روایت، بخش گسترده ای از پژوهش هایِ مربوط به علوم انسانی را به خود اختصاص داده است. روایت که تا چندی پیش بخشی از ادبیّات داستانی بود، به مرور، جای خود را در ادبیّات باز کرد و خود تبدیل به دانشی خاص، و جایگزین نظریه های رمان در ادبیّات شد و هم اکنون یکی از حوزه های مهمّی که روایت شناسی به آن می پردازد، ادبیّات است. پژوهشگران و نظریه پردازانی از جمله: رولان بارت، توماشفسکی، سیمور چتمن، تزوتان تودوروف، ژرار ژنت، ریمون کنان، مایکل تولان و ...از جمله پژوهشگران مهم این حوزه اند.
روایت[1] یک داستان است. داستان[2] مجموعهای از رخدادها است، و رخدادها در زنجیره ی زمانی شکل میگیرند. در همه ی روایتها، عنصر مشترکی به نام «داستان» وجود دارد و این داستان در برههای از زمان اتفاق میافتد؛ زمانی که میتواند از یک ثانیه تا چند قرن طول بکشد. روایت شناسی عمدتاً با نثر سرو کار دارد و مهم ترین قیاس زبان شناسیک در این دانش، قیاس میان روایت و نحو جمله است. بارت به عنوان یکی از مهم ترین نظریه پردازان در این عرصه می گوید: «روایت، یک جمله ی بلند است، همان طور که هر جمله ی قطعی به نحوی طرح کلی اولیّه ی یک روایت کوتاه است. بر پایه ی این قیاس، پرداخت کلّی قصّه از قواعد قراردادی معیّنی پیروی می کند، درست همان گونه که پرداخت جمله از قواعد نحو پیروی می کند. همان گونه که اجزای مختلف جمله، تنها از پی آیند اندیشه هایی که در ذهن گوینده روی می دهند پیروی می کنند، یکاهای[3] فعّالیّت و رویداد در داستان، تنها برحسب گرده برداری از اتّفاق بیرونی جهان واقعی در پی هم نمی آیند. هدف معتقدان به دستور زبان، ارائه ی نظام ساده ای از قواعد است که با تبدیل و کاربرد بازگشت پذیر می توانند همه ی پیچیدگی های همه ی جمله های ممکن را به حساب بیاورند. روایت شناسان ساختارگرا در پی آنند که همین کار را در مورد روایت انجام دهند.» (هارلند،1380:363-362) روایت شناسان به صورتی نمونه وار شخصیّت[4] و عوامل اساسی را به اسم و فعالیت ها را به فعل ربط می دهند. تودوروف می گوید: «اگر بدانیم شخصیّت یک اسم، و فعالیت یک فعل است، روایت را بهتر می فهمیم. روایت شناسان همچنین مشتاق مشارکت دادن قرینه ای برای صفت هستند و پیشنهاد می کنند که چگونگی ها یا ویژگی های توصیفی به همان شیوه به شخصیّت نسبت داده شوند، که صفت ها برای توصیف اسم در نظر گرفته می شوند.»(همان:362)
نظریه پرداز دیگر در این زمینه «ژرار ژنت» است. نتیجه ای که او به دست داده است از آن چه دیگر روایت شناسان به دست آورده اند، اساسی تر است. او داستان را این گونه تعریف میکند: «داستان شامل موادی است که هنوز به لفظ یا کلام در نیامدهاست. (پیش کلامی) و ترتیب شان بر طبق روند گاهشماری است.» (مارتین، 77:1382) داستان مادّه ی خام و شکل نیافته ی روایت است. در چارچوب داستان همه ی رخدادها و شخصیّتها به اجمال ارائه میشوند، اما به پیچیدگی توالی آن ها چندان توجّهی نمیگردد.گویی تنها در صددیم مواد خام یا اجرای محور جانشینی را به دست آوریم. در حقیقت داستان حرکت بر روی محور عمودی است. ژرار ژنت گفتمان را همه ی چیزهایی میداند که نویسنده به داستان میافزاید، به ویژه تغییر پیرفت زمان ارائه ی خودآگاه شخصیت و رابطه ی راوی با داستان و مخاطب» (همان)
گفتمان و داستان دو جزء کلان روایت اند. عناصر فرعی دیگرِ روایت را می توان در این دو سطح تعریف کرد. پیرنگ[5] و شخصیّت ها در سطح داستان، و ساختار، زمان، صحنه پردازی(زمان و مکان)، نقطه ی دید،[6] راوی و... در سطح گفتمان مورد تحلیل قرار می گیرد. در سطح متن؛ ساختار، زمان و نقطه ی دید از عناصر مهمّ بررسی روایت به حساب میآید. یکی از حوزههایی که در بررسی عمل روایت مطرح میشود، روابط میان داستان و عمل روایت است. این بحث در حوزه ی زمانی صورت میگیرد و مشخّص میکند که عمل روایت چه مدّت بعد از وقوع رخدادها حادث میشود:
1. عمل روایت بعد از رخداد است.
2. عمل روایت مقدّم بر رخدادهاست.(این
روایت، روایت آینده نگرانهایست که میگوید چه اتفاقی خواهد افتاد.)
3. عمل روایت همزمان با کنش داستان اتفاق میافتد، گویی عمل روایت هم اکنون اتفاق
افتاده است.
نگرشهای سنّتی، اشخاص دستور زبانی (اوّل شخص، دوم شخص و ...) و دسترسی به خودآگاه را ویژگیهای بنیادین نقطه ی دید شمردهاند. «دسترسی به خودآگاه» دو معنا دارد؛ راوی سوم شخص یا به درون ذهن شخصیّت نگاه میکند یا از خلال آن. در مورد اوّل، راوی مشاهدهگر است و ذهن شخصیّت مورد مشاهده در مورد دوم، شخصیّت مشاهدهگر است و جهان بیرون مشاهده. (مارتین، پیشین:107) به نظر میرسد در این حالت راوی وظیفه ی نگرش را به شخصیّت سپرده است.
- مارتین، والاس. (1382). «نظریه های روایت»، ترجمه ی محمّد شهبا، تهران: هرمس.
- هارلند، ریچارد. (1380). «ابرساختارگرایی، فلسفه ی ساختارگرایی و پساساختارگرایی»، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی حوزه ی هنری.