انواع اساطیر
دکتر اسماعیل پور در کتاب اسطوره بیان نمادین، با توجّه به کارکردهای گوناگون اسطوره، آن را به انواع مختلفی دستهبندی کرده است که مهمترین آنها به قرار زیر است:
1. اساطیر ریشه و بن: اساطیر ریشه و بن مربوط است به اسطورههای آفرینش یا جهان شناخت، آسمان، خورشید، زمین، ستارگان و انسان. این اساطیر در بارۀ خاستگاه و سرچشمۀ جهان است، در بارۀ آفرینش و آفرینندۀ کیهان و کلاً در بارۀ «سرآغاز» است.
2. اساطیر رستاخیزی: اساطیر مربوط به پایان جهان، ویرانی و نابودی آسمان و زمین و سیارات در پایان جهان، یا آتشسوزی نهایی کیهان را اساطیر رستاخیزی «فرشکردی» میگویند. این اساطیر پیش از هر چیز، سرچشمۀ مرگ را مطرح میکنند. مرگ انسان، هستی و کاینات. در بیشتر اسطورهها مرگ به معنی پایان زندگی نیست. در اساطیر، همیشه یک زمان ازلی هست که مرگ بدان راه ندارد. مرگ در نتیجۀ یک «خطا» و «پادافره» آن پدید آمده است، یا این که جهان بس پر جمعیّت شده است.
3. اساطیر نجاتبخشی: برخی از اسطورهها دربارۀ رستگاری و نجاتبخشی انسان و جهان است. نجات بخشان در اساطیر ایرانی به گونۀ اوشیدر، اوشیدرماه و سوشیانس در سه هزارۀ پایانی جهان ظهور میکنند. این نشان میدهد که در اساطیر ملل، همیشه امید به رستگاری نهایی و نیروهای خیر وجود دارد.
4. اساطیر ایزدان و باشندگان متعال: یکی از رایجترین نمونههای اساطیر در جهان اسطورۀ مربوط به هویت و زندگی ایزدان آسمانی است. این اسطورهها بیشتر از یک ایزد برتر و متعال سخن میگوید که در رأس ایزدان است و جایگاهی برتر دارد. مثل زئوس/ ژوپیتر، خدای خدایان، انکی/ مردوک، شهریار ایزدان و غیره. در ایران اهورامزدا در رأس امشاسپندان و ایزدان قرار دارد. میتره به نوعی همپایۀ اوست. در اساطیر مانوی، پدر بزرگی با زروان در رأس ایزدان است.
5. اساطیر قدّیسان: زندگی بسیاری از پیامبران باستان همچون کنفوسیوس، زردشت، بودا، مانی و دیگران در هالهای از روایات اساطیری قرارگرفته است.
6. اساطیر کاهنان و شهریاران: برخی از اسطورههای ملل، روایاتی است در بارۀ شهریاران و کاهنان مقدّس. از جمله روایت گیلگمش که هم شهریار بزرگ شهر اوروک و هم پهلوان نامدار آن سرزمین است که به جستجوی جاودانگی میشتابد و قهرمانیها میکند.
7. اساطیر بخت و تقدیر: انسان در اعصار باستان، چنین میاندیشیده است که پیوندی میان سرنوشت او و حرکت ستارگان وجود داشته است. پس چند و چون بخت و اقبال آدمیان را در چنبر گردش ستارگان میشمردند و اخترشناسی، بیتردید دارای بنمایههای اساطیری بود. در برخی از اساطیر، اقتدار خداوند بر سرنوشت کیهان مشهود است. در اساطیر یونان نیز زئوس چنین شخصیتی دارد، یعنی بر بخت و سرنوشت چیرگی دارد، امّا گاه فاقد آن است، از جمله نمیتواند حیات فرزند خویش، سارپدون را نجات بخشد.
8. اساطیر باززایی و نوشدگی: اساطیر کهن عموماً برای جهان، طبیعت و انسان زمانی ادواری قایلاند. بنا به اساطیر باستان استرالیا، انسان در لحظۀ تولّد دوباره به حیات مادی تجسّد مییابد. به هنگام تشرّف وارد زمان مقدّس میشود و در طول مراسم تدفین خود، باز به همان روح اصلی خویش بازمیگردد. این روایتهای اساطیری در بارۀ زمان کیهانی و ادواری را در اسطورههای دیگر قبایل نیز میتوان دید.
9. اساطیر یاد و فراموشی: اسطورههای یاد و فراموشی، بیشتر مربوط به سلسله مراتب جوامع باستانی است. آگاهی بنیادین از جهان و معرفت در باب عروج، چیزی نیست که هر کسی به آسانی بدان دست یابد. یاد، پایۀ زندگی و خلاّقیت است و فراموشی بن و سرچشمۀ خویش به منزلۀ هبوط در ظلمت و مرگ است.
10. اساطیر پهلوانان: بسیاری از اسطورهها در شرح حال و زندگی پرفراز و نشیب پهلوانان و قهرمانان یک سرزمین است. همۀ ما شرح چهرۀ شگفتآور و هیولایی رستم و عمر بسیار دراز وی را خواندهایم، ماجرای گذر او و اسفندیار از هفتخان، نبرد گرشاسب با اژدها که شرحش در اوستا و گرشاسبنامه آمده و اسطورۀ سوگآور سیاوش، همه در زمرۀ اساطیر پهلوانی است که بعدها به گونۀ داستانهای حماسی تجلّی یافتند. در اساطیر یونان، مضامین اساطیر پهلوانی را در سرگذشت هراکلس و آشیل میتوان یافت. به شکار شیر رفتن هراکلس، داستان دوازده خان، نبردهای شگفتآور او در پلوپنز، کرت، ترکیه، سرزمین هسپریها و اقامتگاه ارواح، سفر آشیل به تروا و مبارزات بیامان او و مرگ اندوهبارش به دست پاریس، در پی سرپیچی کردن از فرمان آپولون، همه در زمرۀ زیباترین درونمایههای اساطیری پهلوانی جهان است.
11. اساطیر جانوران و گیاهان: روایتهای مربوط به جانوران و گیاهان، در اساطیر جهان باستان و اعصار متأخر فراواناند. چه، بسیاری از جانوران و گیاهان در قبایل تقدّس دارند و نقش توتمی ایفا میکنند. حتّی ایزدان حیوانی و گیاهی نیز در این گروه از اساطیر به چشم میخورد، چه گیاه و جانور، جلوهای از قداستاند و در جادوی درمان، شکار یا کشاورزی، نقش مهم ایفا میکنند. (ر. ک. اسماعیل پور، ابوالقاسم، اسطوره بیانی نمادین: 1393: 71- 64).
اعتقاد به بهشت و دوزخ در منابع اساطیری
آخرتشناسی و اعتقاد به معاد، یکی از تعالیم اساسی زرتشتی است. در هات 43 «یسنا» چنین آمده است: کسی که نسبت به آدمی و نسبت به خداوند در راه نیکی گام نهد در حیات سرمدی خوشنود خواهد شد و پاداش خود را از اهوره دریافت خواهد کرد.» (دارمستتر، تفسیر اوستا و ترجمه گاثاها،270). در فرهنگ اساطیر «بهشت» به معنی بهترین مکان است. در آیین زردشتی، بهشت دارای نعم مادی توصیف شده است روان آدمی، بسته به نیکی هایش در یکی از پایگاه های چارگانۀ هومت، هوخت، هورشت و انیران مستقر می شود.» (یاحقی، فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیّات فارسی، ص 135).
در آیین زردشتی، مراتب بهشت با «پندار نیک»، «گفتار نیک»، «کردار نیک» در ارتباط است. در ارداویرافنامه آمدهاست که نخست ویراف به طبقۀ ستارگان (ستاره پایه) رسید که در آنجا از اندیشۀ نیک پذیرایی می شود و در آنجا روانها که فروغشان مانند ستارگان است، درخشان و پرشکوه بر تخت نشسته اند. در طبقۀ بعدی، یعنی طبقۀ ماه (ماه پایه) روانهایی هستند که از گفتار نیک پذیرایی می کنند. سومین طبقه، طبقۀ خورشید (خورشیدپایه) است که در آنجا به فرمانروایان خوب، به سبب آنکه با اعتقاد به وظیفۀ دشوار خود عمل کرده اند، پاداش می دهند. طبقۀ چهارم، گرودمان است که در آنجا بهمن، یعنی «اندیشۀ نیک» بدو خوشامد گفت و او را به حضور اهورامزدا برد. این مرتبه جایگاه کسانی است که با خلوص نیت مناسک زردشتی را انجام داده اند. (نک، راسل هینلر، جان. (1385). شناخت اساطیر ایران، ترجمه و تألیف باجلان فرّخی، صص 99- 98)
دوزخ یا جهنّم (hell) که در فرهنگ ها با معادل های دوزخ، سقر، مِزغان، مَرزَغَن، دمندان و جحیم نیز آمده است؛ واژه ای است که برخی آن را عبری و از ریشۀ جهینون (Gehinon) و بعضی فارسی و مأخوذ از واژۀ گئثنام (Gaethanama) اوستایی می دانند که با کیهان و گیتی هم ریشه است. در اندیشۀ زردشتی، دوزخ که به معنی جهان زشت و بد آمده در زیر زمین قرار دارد. روان گناهکار در چندین مرحله از طبقات و درکات آن می گذرد، پایگاه چهارم دوزخ، تاریکی بی پایان است که جایگاه دیوِ دروغ است» (یاحقی، پیشین: 168).
همان طور که در مبحث «بهشت» ذکر شد، در تفکّر زردشتی دوزخ و مراتب آن نیز، با «اندیشۀ بد»، «گفتار بد» و «کردار بد» در ارتباط است. مطابق با آیین زردشت، فرد گنهکار سه شب نخستین بعد از مرگ، به اندازۀ تمام عمر و زندگانی خود عذاب می شود و پس از گذشتن مراحل عذاب «اندیشۀ بد»، «گفتاربد» و «کردار بد» به دوزخ داخل می شود. در آیین زردشتی، دوزخ جایی است همراه با سرما و گرمای شدید، تاریکی غلیظ، تعفّن شدید و روان دوزخیان از فراوانی گرما و آتش سوزان و سنگ و خاکستر در عذاب است.
لازم به ذکر است تصاویری که از بهشت و دوزخ در منابع اساطیری ذکر شده است، هم از جایگاه عقوبت سخت و در عین حال اصلاح کننده حائز اهمیّت هستند و هم از نظر ارائۀ جزئیاتی دربارۀ آنچه زردشتیان گناه دینی به شمار می آید در خور توجه اند. گناهانی مانند کم فروشی، حکومت ناعادلانۀ فرمانروایان، خسّت و نظائر آنها. (نک، هینلز، پیشین: صص 101-99).
در «گاهان» از هفت موجود، «نامیرایان نیکوکار» (= امشاسپندان) (Amesha Spenta) سخن به میان آمده است که پسران و دختران خدا یعنی اهوره مزدا هستند، اما خصوصیت آن ها از نام هایشان معلوم می شود: «روح» مقدّس یا نیکوکار، (Spenta Mainya) «اندیشۀ نیک» (Vohu Manah)، «راستی» (Asha)، «شهریاری» (Khshathra Vairya)، «اخلاص» (Spenta Armaiti)، یا اسپندارمذ، «کمال» (Haurvatat) یا خرداد، «نامیرایی» (Ameretat) یا مرداد. اینان همه جلوه هایی از خدا هستند که انسان می تواند در صورتی که راه «راستی» (اشَه) را پیش گیرد، (کلمۀ اَشَه را می توان «پارسایی» نیز معنی کرد) در داشتن آن ها با خدا شریک باشد، زیرا راه «راستی» انسان را به «اندیشۀ نیک» و «اخلاص» رهنمون می شود و از آن طریق مردمان را به «کمال» و «نامیرایی» و «شهریاری» دست می یابند. فقط «روح مقدس» یا «روح آفریننده» به خدا تعلق دارد. زردشت همچنین از منجیانی سخن به میان می آورد، اما به نظر می رسد که آنان را موجوداتی نه چندان اساطیری تصور می کرده، بلکه آنان را کسانی می دانسته است که از راه عدالت و راستی بر هوای نفس چیره می شوند و «دین بهی» را گسترش می دهند و از راه «شهریاری» خدا را بر زمین استقرار می بخشند.
منبع: شناخت اساطیر ایران، اثر جان هینلز، ترجمۀ ژاله آموزگار و احمد تفضّلی، صص 16 و 15.
ظلمیله مشکه قانی دولان، آغلار آغـــلاماز؟
هر بلبلی
کی گلشن زهراده سیر ائده
مختاری تک بو شرحی یازان، آغلار آغلاماز؟