مروری بر سیر تحوّل و تطوّر عرفان

تصوّف و عرفان اسلامی از نیمه دوم قرن دوم هجری است که در فرهنگ اسلامی شکلی به خود می­ گیرد و جایگاهی را برای خود دست و پا می­ کند. تصوّف وعرفان قرن دوم تصوّفی ساده و بی ­تکلّف بود و یک چهرۀ خام و ناپخته و ناصواب  داشت که در آن تنها سخن از قناعت، ترک دنیا و زهد بود و خبری از عناصر واقعی عرفان مانند وحدت وجود و عشق الهی نبود، از بزرگ­ترین و مهم­ترین عرفا در این قرن می­ توان از رابعه عدویه (اوّلین زن عارف و صوفی مسلک)، حسن بصری، ابوهاشم کوفی و سفیان ثوری نام برد.

     عرفان و تصوّف در سده­ ی سوم گسترش یافت و در جامعه به عنوان یک مکتب و آیین شناخته شد، در این سده بود که صوفیان و عرفا به دانش­ های دیگر هم روی آوردند و تصوّف و عرفان را به صورت و رنگ علمی درآوردند، از بزرگان عرفان در این قرن می ­توان به ذوالنون مصری و عبدالله حارث محاسبی، حاتم بن اصم، حمدون قصار و بایزید بسطامی و شاید مهم ­ترین آنان حسین­بن منصور حلاج اشاره کرد، به گفته بسیاری از محقّقان این حوزه جرقه ­ی اندیشه وحدت وجود از این قرن زده شده است.

       در قرن چهارم عرفان اسلامی گسترش فراوانی پیدا کرد و چون با اصول و مبانی عرفان با حکمت ابوعلی ­سینا و توجیه و تطبیق آن با آیات و روایات توسط بزرگان عرفان انجام شد، یکباره نفوذ تصوّف و عرفان در بین آحاد مردم به شدت افزایش یافت، از بزرگان عرفان و تصوّف در این سده می ­توان از شبلی، سراج طوسی، ابو طالب مکی و ابن خفیف شیرازی نام برد.

      روال قرن چهارم در قرن پنجم نیز ادامه داشت و هر روز به دامنه نفوذ و گسترش خود می­افزود. با این تفاوت که در این قرن چند عارف  نامی و بزرگ ظهور پیدا کردند و اوّلین کتب معتبر عرفان و تصوّف نوشته شد که معروف­ترین آنان کشف­ المحجوب از هجویری است. از عرفای مهم دیگر در این قرن می ­توان به ابوالحسن خرقانی، بابا طاهر همدانی، ابوالقاسم قشیری (صاحب کتاب رساله ­ی قشیریه) و خواجه عبدالله انصاری اشاره کرد.

    در قرن ششم چندین تحوّل و تغییر در عرفان و تصوّف به وجود آمد. یکی از این تغییرات تدوین و توجیه حکمت اشراق به وسیله ­ی شهاب ­الدین سهروردی است و دیگری در آمیختن عرفان با شعر و به وجود آمدن ادبیات عرفانی است که بنیانگذار آن حکیم سنایی غزنوی است، از خصوصیات مهم دیگر این سده تعصّب و عدم آزادی در ابراز عقاید و اندیشه و اظهار آن است از بارزترین عارفان این دوران می ­توان از حکیم سنایی، عبدالقادر گیلانی، شیخ احمد غزالی و شیخ نجم الدین کبری نام برد.

     قرن هفتم در طول تاریخ تصوّف از اهمیّت خاصّی برخوردار است زیرا در این قرن شاهد  دگرگونی­ های هستیم که عرفان بعد از خود را به شدّت تحت تأثیر قرار داد. یکی از این تغییرات که شاید مهم ­ترین آنان هم محسوب شود، ظهور محی ­الدین­ ابن­ عربی است، وی عرفان را با حکمت اشراق تلفیق کرد و آن را به صورت علمی درآورد و تصوّف و عرفان را علمی و استدلالی کرد. در این قرن تصوّف و عرفان مانند سایر علوم در مدارس و حوزه­ های علمیه تدریس شد. یکی دیگر از حوادث این سده، ظهور چند عارف شیعی مذهب است که باعث به وجود آمدن چندین فرقه صوفی شد، محی ­الدین­ ابن عربی، مولانا جلال الدین بلخی، سعدی شیرازی، اوحدالدین کرمانی و خواجه نصیرالدین طوسی از مشهورترین عالمان و عرفای این دوران هستند.

     عرفان ذوقی و شاعرانه­ ای که سنایی آن را بنیان نهاد در قرن هشتم با ظهور خواجه حافظ شیرازی به اوج خود رسید، همچنین در سده ­های هشتم و نهم به دلیل توجّه خاصّ امیران و وزیران به تصوّف و عرفان، خانقاه ­های زیادی ساخته شد و گرایش مردم به عرفان افزایش یافت ولی از کیفیت آن کاسته شد ویژگی دیگر این سده زیاد شدن فرقه ­های صوفی است، از مشاهیر این دو قرن در حوزه­ی عرفان و تصوّف، خواجوی کرمانی، خواجه حافظ شیرازی، شاه نعمت­ الله ولی، شیخ محمود شبستری، جامی و شاه داعی شیرازی نام برد.