حافظ و صائب دو منتقد اجتماعی...

با روی کار آمدن حکومت شیعه مذهب صفوی، مسیر تازه ای فراروی ادبیّات، به ویژه شعر فارسی قرار گرفت. واژگان عامیانه وارد شعر فارسی شد. این ویژگی در شعرهای سبک عراقی به ویژه حافظ کمیاب است، امّا از آن خالی نیست. در شعر حافظ و صائب (بخصوص حافظ) نوعی دلیری در بیان عقاید و وسعت دامنه ی نظر مشاهده می شود. هردو شاعر واژه های عامیانه و غیر ادبی را به گونه ای در ترکیب واژگانی خود به کار گرفته اند که به زیبایی و جذابیّت شعرشان افزوده شده است. 

  آن­ها جهان بینی مقبول عصر خود را در شعر منعکس کرده ­اند و از نفاق و ریای مرائیان و از دکان داری زاهدان عوام فریب سخن رانده اند؛ این امر در اشعار صائب نسبت به غزلیّات حافظ، شدّت کم تری دارد. واژه هایی چون رند، قلندر، پیر می فروش، میخانه، مستی، دردنوش، ترسا، ساقی، عشق، شراب و ... از واژه های مورد علاقه ی هردو شاعر است؛ در مقابل  واژه هایی چون صوفی، دلق، ازرق، طامات، شیخ، زاهد، سجّاده، دستار و محتسب از واژه های منفورآن ها است. حافظ در همان غزل آغازین دیوان خود می گوید:

به می سجّاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید     که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها

(همان، 4/1)

و در جایی دیگر می گوید:

گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ     یارب این قلب شناسی ز که آموخته بود

(همان، 8/211)

سعی کن تا ز سیاهی دلت آید بیرون      همچو زاهد چه کنی جبّه و دستار سفید

( صائب،1386، 5/ 3656)

     اندیشه و بیان صائب، انعکاسی از شرایط اجتماعی و روح منتقد وی است. روحی که او را در سنین جوانی به سفر به هند و ترک یار و دیار واداشت. شعر وی به قول خودش، شعر اهل مدرسه نبود. شعر عامه ی مردم بود. بنابراین همه ی واژه های رایج در زندگی روزمرّه در شعر او اجازه ی ظهور و بروز یافته اند. به تبع ورود زبان محاوره ی اهل بازار است که غزلیّات صائب با ارسال المثل ها و حسن تعلیل های بسیار زیبا و کم نظیرـ که حاصل دریافت های تجربی طبقات عامه بودـ آراسته گشته است.

دانسته ام شفا و مرض از دکان کیست      صائب ز نسخه بندی عطّار فارغم

(صائب، 1386، غزل 1901)

کجروی در کیش ما کفرست صائب همچو تیر   از چه دایم در کشاکش چون کمان افتاده ایم.

(همان، غزل، 1897)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.