بدایت عشق از منظر احمد غزّالی

احمد غزّالی در سوانح العشّاق، بدایت و همچنین پیدایش عشق را منوط به مشاهده می داند. مرغ عشق گاهی از آشیانه ی عزّت به پرواز در می آید و جلوه ای از جمال خود را در چشم مردم مستعدّ آشکار می سازد. این مرحله، بدایت عشق است. بنابراین آغاز و شروع عشق، زمانی است که تخم جمال و زیبایی از نوع مشاهده،  در مزرع دل افشانده می شود: 

   «بدایت عشق آنست که تخم جمال از دست مشاهده در زمین خلوت دل افگند. تربیت او از تابش نظر بود. اما یک رنگ نبوَد، باشد که افگندن تخم و گرفتن یکی بوَد.» (غزّالی، 1388: 132-131).

      همان طور که از معنای واژه مستفاد می شود، در «بدایت» عشق، عاشق ناپخته است و از معنای واقعیِ عشق دور است، چنان که غزّالی در بیان ویژگی این مرحله نوشته است:

«خود را به خود بودن دیگر است، و خود را به معشوق بودن دیگر. خود را به خود بودن؛ خامی بدایت عشق است.» (همان: 128).

      غزّالی سخن از بدایت عشق را طیّ چند فصل، مرحله به مرحله پیش برده و ویژگی های این مرحله را به تفصیل بیان کرده است. وی معتقد است در بدایت عشق، عاشق، اسیرِ وقت و در بندِ فراق و وصال، ردّ و قبول شادی و اندوه و علّت و معلول است. این حال تا زمانی ادامه پیدا می کند، که سالک در بندِ خویشتن خویش است و از خودی ِ خود نرسته است.

«ابتدای عشق چنان بوَد که عاشق معشوق را از بهر خود خواهد، و این کس عاشق خود است به واسطه ی معشوق. و اگرچه نداند که می خواهد تا او را در راه ارادت خود به کار برد.

گفتم صنما تویی که جان را وطنی       گفتا که حدیث جان مکن گر شَمَنی

گفتم که به تیغ غمزه ام چند کُشی       گفتـا که هنــوز عاشــق خویشتنی»

                                                                               (همان:141)

       بنا بر گفته ی غزّالی بدایت عشق، مرحله ی جنگ و عتاب و جفای معشوق و به عبارت دیگر، مرحله ی خامی عشق است:

«ابتدای عشق از عتاب و جنگ در پیوندد، که با دل پاس انفاس او گیرد، که از او بر هیچ چیز اغضا نتواند کرد، تا به عاقبت تأسف خورد و دست تحسّر بر فرق ندامت می زند... پس در میان جنگ و آشتی، و عتاب و ناز و کرشمه، آن حدیث محکم شود. (همان: 128).


منبع: غزّالی، احمد.  (1388). مجموعه آثار فارسی احمد غزّالی، به اهتمام احمد مجاهد، چاپ چهارم، تهران: دانشگاه تهران.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.