بدایت عشق از منظر احمد غزّالی

احمد غزّالی در سوانح العشّاق، بدایت و همچنین پیدایش عشق را منوط به مشاهده می داند. مرغ عشق گاهی از آشیانه ی عزّت به پرواز در می آید و جلوه ای از جمال خود را در چشم مردم مستعدّ آشکار می سازد. این مرحله، بدایت عشق است. بنابراین آغاز و شروع عشق، زمانی است که تخم جمال و زیبایی از نوع مشاهده،  در مزرع دل افشانده می شود: 

ادامه مطلب ...

حکایتی از سوانح العشّاق احمد غزّالی

«آن ملک که گلخن تابی (غلامی که مسئول گرم کردن آب حمام باشد) بر او عاشق شد، وزیر زیرک از آن معنی به حسّ شد. پس با مَلِک بگفت. مَلِک خواست که بر او سیاستی راند. (مجازاتش کند) وزیر گفت که تو به عدل معروفی، لایق نبوَد که سیاست فرمایی. چه عشق کاری نیست که به اختیار بوَد، و سیاست فرمودن بر کاری که در اختیار وی نیست، از عدل دور افتد و از اتفاق حسنه راه گذر مَلِک بر آن گلخن بود. بی چاره (غلام) همه روز منتظر عبور مَلِک بودی. بر راه نشسته و بر دوام، پاس گذشتن می داشتی تا کی بوَد که موکب میمون و طلعت همایون مَلِک ببیند و هر بار که مَلِک آن جا رسیدی، کرشمه ی معشوقی پیوند کرشمه ی جمال کردی، و وزیر قوام آن می داشتی... 

ادامه مطلب ...