هویّت انسانی در دو سنّت عرفانی (قبل از ابن عربی و بعد از ابن عربی)

عرفان اسلامی ـ ایرانی از آغاز شکل گیری تاکنون به لحاظ مبانی فکری، رویکرد، اهداف و مشرب های فکری تحوّلات گوناگونی به خود دیده است. تأمّل در دو سنّت اوّل و دوم عرفانی ـ که یکی از آغاز تا سده ی هفتم و دیگری از سده ی هفتم (ظهور ابن عربی) تا عصر حاضر را شامل می شود ـ و تفکّر در چگونگی تعامل قوّه ی نظری و عملی، جایگاه خطیر و هویّت واقعی انسان را  تبیین می کند. در این مقال سعی شده است آثاری از سنّت اوّل و دوم عرفانی (معرفت شناسی و هستی شناسی) با تأکید بر حدیقۀ الحقیقۀ سنایی و گلشن راز شیخ محمود شبستری مطالعه شود تا معلوم گردد که عرفا در آثار خود در طول سده های متمادی و با داشتن مشرب های فکری متفاوت، چه تصویری از انسان و منزلت واقعی او ترسیم کرده اند. حاصل سخن این که عارفان مسلمان در سنّت اوّل عرفانی؛ خودشناسی و معرفت نفس، پایبندی به دین و شریعت، دوری از شائبه های نفسانی و زدودن دل از تیرگی ها را، راه عروج معنوی سالک دانسته اند. در سنّت دوم عرفانی جایگاه انسان پیچیده تر و با عظمت تر از جایگاه وی در سنّت اوّل است. انسان (عالم صغیر) به تنهایی مظهر همه ی اسماء و صفات خداوند، عامل پیدایش و بقای عالَم و واسطه ی فیض رسانی به تمام مراتب و درجات هستی است؛ بدین سبب از جمله القاب انسان در این سنّت عرفانی«کلمه ی فاصله ی جامعه» است.


نکته: این مقاله در همایش بین المللی «انسان و هویّت های فراموش شده» (برگزار شده در دانشگاه پیام نور شبستر اسفند 93) به عنوان مقاله ی برتر همایش معرّفی و در مجموعه مقالات همایش منتشر شده است.

فراست در متون تعلیمی صوفیّه

«فراست» یکی از کراماتی است که بیش از کرامات دیگر در کتب تعلیمی صوفیّه مورد بحث قرار گرفته است. علم روانشناسی نوین وجود این امر خارق عادت را به روش علمی به اثبات رسانده است. منشأ عرفان اسلامی قرآن و سنّت است. مصادیق فراست و مترادف آن (توسّم) در قرآن و نهج البلاغه و سپس در منابع صوفیانه، مانند: شرح التّعرف لمذهب التّصوّف، اللّمع فی التّصوّف، رساله ی قشیریّه، مصباح الهدایۃ و برخی دیگر از کتاب ها و تذکره ها، قابل مطالعه است. مطابق با منابع یاد شده انواع فراست عبارت است از: فراست مؤمنان، فراست موهوبی و فراست ارباب قلوب و از نظر تنوّع شامل: اِخبار از مغیبات، اِشراف بر ضمایر، خواندن اذهان، خبر از آینده، اِخبار از نامه های مکتوم و... است. با استناد به آیات و احادیث معتبر، صدق فراست از جانب عارفان در متون عرفانی مورد تأیید قرار گرفته و شدّت و ضعف این نیرو به میزان ایمان و تقوا، سلوک باطنی و میزان پرورش روحِ عارفان و اولیای الهی بستگی دارد.


نکته: این مقاله در مجلّه ی علمی و پژوهشی عرفان اسلامی منتشر شده است.

دانش حیرانی نادانی است.


«حیرت» ششمین مرحله از مراحل سیر و سلوک، وادی کمال انسانیّت، عصاره ی سیر و سلوک و جمع بین طریق و منزل است. از آن جا که شعر عطّار بعد از شعر سنایی دومین اوج شعر عرفانی است و عطّار نیشابوری اولین کسی است که با امعان نظر و باریک اندیشی های عرفانی خویش حقیقت وجودی هفت وادی سیر و سلوکِ طریقت را مطرح نموده است؛ در این جستار بررسی ششمین وادی سلوک و جلوه های آن و همچنین تأثیر حیرانی در خلق آثار و تلوّن و کمال و جمال آثار ایشان مطالعه شده و نقش کلیدی و اساسی حیرانی در ابدال و وصول معنوی عارف مورد بررسی قرار گرفته است. عطّار به طور کلّی از دو نوع حیرت (محمود و مذموم) سخن گفته است. وی حیرت در ذات خداوند، حیرت ناشی از شکّ و تردید و جهل و نادانی و حیرت فلاسفه و استدلالیان را مذموم، و حیرت در جمال جمیل الهی را والاترین نوع حیرانی دانسته است. به اعتقاد عطّار، معرفت گم شده ی سالک است، هرچه بندگی بیش تر باشد، حیرانی سالک نیز قوی تر است، امّا جدایی و افتراق کثرات هیچ گاه به وحدت نمی رسد و عاقبت حیرانی، حیرانی و دانش حیرانی؛ نادانی است.


کلیدواژه ها: عرفان، عطّار، حیرانی.


نکته: این مقاله به عنوان مقاله ی برتر همایش «عرفان در ادبیات فارسی» گچساران 93، معرّفی و در مجموعه مقالات همایش منتشر شده است.

رابطه ی بینامتنیّت میان سوانح العشاق و عبهرالعاشقین مطابق با نظریه ی ژرار ژنت.



نظریه­ ی «بینامتنیّت» از رایج ترین رویکردهای مطالعاتی در ادبیّات محسوب می شود. «ژرار ژنت» از جمله نظریه پردازانی است که نقش مهمّی در کاربردی کردن نظریه ی بینامتنی دارد. تقسیم بندی هایی که ژنت در خصوص انواع بینامتنیت مطرح کرده است، در بسیاری از آثار مربوط به ادبیّات فارسی، به ویژه نثرهای عرفانی قابل تطبیق و مطالعه است. رساله های «سوانح العشّاق» احمد غزّالی و «عبهرالعاشقین» روزبهان بقلی شیرازی از جمله رساله هایی هستند که به لحاظ موضوع، شیوه ی بیان، چگونگی به کارگیری زبان و همچنین محتوا، مشترکات زیادی دارند. خوانشِ همزمان و مطالعه ی بینامتنی این دو رساله می تواند شناخت ما را از قابلیّت های این آثار دگرگون سازد و با ویژگی های مشترک یا منفرد آن ها آشنا نماید. بعد از مطالعه ی بینامتنیِ این دو رساله طبق نظریه ی ژرار ژنت، معلوم شد که «عبهرالعاشقین» به اشکال صریح، غیر صریح و ضمنی؛ در ساختار کلّی و جزئی اعمّ از گزینش واژه، عبارت، اعلام، تلمیح به آیات و احادیث و داستان ها و بسیاری از اصطلاحات عرفانی و حتّی تفکّر حاکم بر اثر تا حدّ زیادی از «سوانح العشّاق» متأثّر بوده است. آن چه مسلّم است این است که علیرغم وجود ویژگی گفتگومندی و چندصدایی در این دو رساله، هریک دارای ویژگی های منفردِ خاصّی نیز هستند و رابطه ی بینامتنی آن ها وسیع تر از قیاس و تطبیق و برداشت مستقیم از متون پیشین است.

 


 کلید واژه: سوانح العشّاق، عبهرالعاشقین، بینامتنیّت و ژرار ژنت.



نکته: این مقاله در مجله ی علمی و پژوهشی ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی تهران جنوب شماره ی 36 پاپیز 93 منتشر شده است.