دمی با سعدی...

 

برادر که در بند خویش است،نه برادر، نه خویش است.

 

سِفله چون به هنر با کسی بر نیاید، به خبثش بر پوستین افتد.

 

عاصی که دست بر دارد، به از عابد که در سر دارد.


استعداد بی تربیت دریغ است و تربیت نامستعد ضایع.


سیم بخیل وقتی از خاک در آید که، وی در خاک رود.

 

مراد از قرآن تحصیل سیرت خوب است،نه ترتیل صورت مکتوب. 


 حریص با جهانی گرسنه است و قانع به نانی سیر. 


حق می بیند و می پوشد، و همسایه نمی بیند و می خروشد. 


 هر که را زر در ترازوست، زور در بازوست. 


شدّت نیکان روی در فرج دارد و حالت بدان سر در نشیب. 


رنگِ سیاه در فرهنگ و اساطیر ایران

 

در سیاهی یافت صائب  خضر آب زندگی      هیچ دامانی به غیر از دامنِ شب ها مگیر


زندگی بشر اوّلیّه تحت تأثیر دو عامل روز و شب (تاریکی و روشنایی) قرار داشته است. با کشیده شدن پرده­ ی سیاه شب، انسان­ ها به دل غار­ها پناه می ­بردند و می­ آسودند. پیدایش نسل و بقاء آن در زیر چادرِ سیاهِ شب اتّفاق می­ افتاد ،و بشر فعّالیّت و تلاش خود را با این تکرار و توالی روز و شب هماهنگ می­ کرد. دوره ­ی اساطیری، دوره ­ی صراع خیر و شرّ،یا به اعتباری دوره ی نزاع میان مظاهر روشنایی و سیاهی است. اژدها، جانوری اساطیری، که در بسیاری از داستان های عامیانه به عنوان مظهر سیاهی و شرّ حضور یافته و نبردی که میان قهرمان و اژدها مطرح است، تعبیری است از کشمکش­ های انسان ابتدایی برای نیل به خودآگاهی. کلمات متعدّدی در زبان و ادبّیات ما از واژه­ ی سیاه و مظاهر آن مشتق شده اند. این کلمه در جاهایی مثل شب، ابر سیاه، چشم سیاه، زلف، خال، توتیا، مشک و ... معنای  مثبت؛ و در کلماتی نظیر؛ اهریمن، اکومن، اژدها، ضحّاک، افراسیاب، زاغ، آز، ظلمتِ بوجهل، نا امیدی، مرگ، گور، زندان و ... معنای منفی را به ذهن تداعی می کند. سیاهی که عبارت از ظلمت و نیستی است، وجه امکانیّت است. چون هرگز نیست، هست نمی گردد. مبدأ و منتهای کثرت، وحدت است. رنگ سیاه نشانه ­ی ابهّت، گوشه­ گیری، دلتنگی، مرگ و سوگ است و سکوت و خاموشی بدون آینده را مجسّم می کند. به معنی«نه» بوده، و نقطه مقابل «بله» رنگ سفید است. تیره ترین رنگ هاست، به بیان نظامی:

هفت رنگ است زیر هفت اورنگ / نیست بالاتر از سیاهی رنگ


کلیدواژه ها: رنگِ سیاه، اساطیر و فرهنگ.


نکته: این مقاله در مجموعه مقالات همایش «شناخت اساطیر ایران»، اردیبهشت 1387، دانشگاه آزاد واحد زنجان منتشر شده است.


 

دانش حیرانی نادانی است.


«حیرت» ششمین مرحله از مراحل سیر و سلوک، وادی کمال انسانیّت، عصاره ی سیر و سلوک و جمع بین طریق و منزل است. از آن جا که شعر عطّار بعد از شعر سنایی دومین اوج شعر عرفانی است و عطّار نیشابوری اولین کسی است که با امعان نظر و باریک اندیشی های عرفانی خویش حقیقت وجودی هفت وادی سیر و سلوکِ طریقت را مطرح نموده است؛ در این جستار بررسی ششمین وادی سلوک و جلوه های آن و همچنین تأثیر حیرانی در خلق آثار و تلوّن و کمال و جمال آثار ایشان مطالعه شده و نقش کلیدی و اساسی حیرانی در ابدال و وصول معنوی عارف مورد بررسی قرار گرفته است. عطّار به طور کلّی از دو نوع حیرت (محمود و مذموم) سخن گفته است. وی حیرت در ذات خداوند، حیرت ناشی از شکّ و تردید و جهل و نادانی و حیرت فلاسفه و استدلالیان را مذموم، و حیرت در جمال جمیل الهی را والاترین نوع حیرانی دانسته است. به اعتقاد عطّار، معرفت گم شده ی سالک است، هرچه بندگی بیش تر باشد، حیرانی سالک نیز قوی تر است، امّا جدایی و افتراق کثرات هیچ گاه به وحدت نمی رسد و عاقبت حیرانی، حیرانی و دانش حیرانی؛ نادانی است.


کلیدواژه ها: عرفان، عطّار، حیرانی.


نکته: این مقاله به عنوان مقاله ی برتر همایش «عرفان در ادبیات فارسی» گچساران 93، معرّفی و در مجموعه مقالات همایش منتشر شده است.

عناصر سوررئالیستی در داستان «ملکوت» بهرام صادقی


«بهرام صادقی» یکی از داستان­ نویسان موفّق و بسیار مؤثّر در عرصه­ ی داستان­ نویسی معاصر است. داستان های کوتاه وی در مجموعه­ ی «سنگر و قمقمه های خالی» و داستان بلند«ملکوت» نشان از ذوق و توانایی سرشار او در هنر داستان ­نویسی دارد.این داستان، داستانی فلسفی و سرشار از عناصر سوررئالیستی  است. در این مقاله، مهم ­ترین جلوه­ های عناصر سوررئالیستی (بخصوص در ملکوت) مورد بررسی قرار گرفته است. با مطالعه در داستان­ ها و سروده ­های این نویسنده موضوعاتی از قبیل اهمیّت دادن به ضمیر ناخودآگاه، استفاده از زبان طنز، تکیه بر حالات و تجربیّات شخصی، استفاده از زبان رمز و ابهام، اهمیّت دادن به عشق و ناکارامد دانستن عقل، برتری دادن به نیروی وهم و خیال و در نهایت پرداختن به مفاهیم متناقض از مهم ­ترین عناصرسوررئالیستی تشخیص داده شد. حاصل سخن آن که نویسنده با این داستان برآن بوده است بین مرگ و زندگی تعادلی ایجاد نماید و یادآور شود، که مرگ و زندگی لازم و ملزوم هم هستند.

 

 

کلید واژه ها: بهرام صادقی، ملکوت، عناصر سوررئالیستی.

 

 نکته: این مقاله در مجله ی «آینه ی ادب» ارومیه، شماره پاییز 91 منتشر شده است.