اهمیّت آشنایی با نظریه ی بینامتنیّت

بنا به تعریف «ژرار ژنت» فرانسوی، —بینامتنیّت عبارت است از «کاربرد آگاهانه ی متنی در متن دیگر. خواه به گونه ای کامل، یا چونان پاره هایی.» در حقیقت، — بینامتنیّت اندیشیدن در اندیشه های دیگران، به رسمیّت شناختن حضور دیگری در متن، قایل شدن به وجود تکثّر و ردّ تک گویی است.

       استفاده از نظریه ­ی ادبی، یکی از ابزارهای مهم و اساسی در تحلیل متون ادبی است. مطالعه­ ی متن بر اساس نظریه ­ی ادبی، روشی نظام ­مند و منسجم در اختیار پژوهشگر قرار می­ دهد تا از افقی خاص به آثار بنگرد و بیش از پیش با استعدادها و قابلیّت­ های متن آشنا شود. برخی از نظریه ­های ادبی، نگاه تک صدایی به آثار را به چالش کشیده ­اند، مطالعه در غالب پژوهش ­های انجام شده، بیانگر این حقیقت است که مؤلّفان در محدوده ­ی شرحِ برخی از قسمت­ ها و توضیح واژه­ ها و ذکر برخی صنایع ادبی باقی مانده ­اند و در بیش ­تر موارد برای آثار، هویّتی مستقل قایل شده ­اند. تغییر در نوع نگاه و خوانش آثار مخصوصاً آثاری که در نوع خود آغازگر و نقطه­ ی شروع یا اوج یک نوع ادبی بوده ­اند؛ ما را با جایگاه واقعی آن آثار و اهمّیّت آن­ها بیش از پیش آشنا می ­کند و این آثار را از حالت تک صدایی بودن درمی ­آورد و هویّت واقعی آن­ها را به درستی  می ­نمایاند. 

تحلیل گفتمان انتقادی

    تحلیل گفتمان انتقادی که نخستین بار درسال1979هاج وکرس آن را مطرح کردند، از رهاوردهای تفکّر پسانوگرایی است که ریشه در آراء میشل فوکو دارد. این رویکرد زبان‌شناسی معتقد است که عواملی همچون بافت تاریخی، روابط قدرت و سلطه‌ی نهادهای اجتماعی و فرهنگی و ایدئولوژیکی، متن یا صورت زبانی ومعانی جدید را به وجود می آورند.(آقاگل زاده، تحلیل گفتمان انتقادی، مقدمه)

    تحلیل گفتمان انتقادی درصدد آن است که نشان دهد چگونه صاحبان قدرت درجامعه-قدرت حاکم یا قدرت‌های پنهان-از طریق ابزارهای خاص به‌ویژه رسانه‌های جمعی واز جمله روزنامه‌ها-که در همه‌ی دوره‌ها در شکل‌گیری افکار جامعه نقش مؤثّر دارند-و هم‌چنین با کارکردهای گوناگون زبانی به گونه ای عمل کنند که سیاست‌هایشان درمیان مردم کاملاً مشروع جلوه کند و ضعف ها وکاستی‌ها بسیارکمرنگ یا نادیده انگاشته شوند و بدین ترتیب در طیّ زمان ایدئولوژی موردنظر آن‌ها از طریق گفتمان‌های موردنظر و از طریق نهادهای مختلف اجتماعی در جامعه رسوخ نماید و مردم آن‌ها را بدون هیچ مقاومتی بپذیرند و با اهداف قدرت حاکم همسو شوند.

    ساختارهای گفتمان‌مدار مؤلّفه‌هایی است که از طریق آن‌ها دیدگاه‌های فکری و اجتماعی یا ایدئولوژیکی یعنی همان عقاید و ارزش‌های نظام‌مند که در کلّ جامعه یا در بخش‌هایی از آن حاکم است، به صورت کارکردهای فکری-اجتماعی جلوه می‌کنند. این ساختارها در نظریّه هاج وکرس(1979)و فاولر(1991) عبارتند از:  1- انتخاب لغات وتعبیرات خاص(نام‌دهی)2- فرایند اسم‌سازی3-به کارگیری مجهول در برابر معلوم و یا برعکس4- بهره‌گیری از الگوهای متفاوت جمله.